تصمیم گرفتم از این به بعد یکخورده
حرف های دلممو بهتون بگم
در کنار متن هایی ک میزارم.
*******
دلم واسه مادر و پدرم میسوزه...
مادر و پدری ک هیچ وقت فکر نمیکردن
بچه شون به این زودی از دنیا و آدماش خسته بشه...
مادر و پدری ک هیچ وقت فکر نمیکردن
انقدر زود بچه هاشون از حرفاشون خسته بشن...
مادر و پدری که هیچ وقت فکر نمیکردن
یه روزی بچه شون بهشون بگه
مامان یا بابا تو چی میفهمی؟؟من واسه یه نسل دیگه م
یا میشه تمومش کنی؟؟حوصله حرفاتو ندارم...
ولی اگه این حرفا رواز زبون دوستشون
بشنون آرامش میگیرن...
چقدر سخته وقتی ک ببینی
هر روز چشم های بچه ت قرمزه و لی
هنوز انقدر بهت اعتماد نکرده ک بهت بگه چیشده...
دلم واسشون میسوزه...
ولی تقصیرما ک نیست روزگار انقدر زود
این دردا رو بهمون داد ک دیگه
حوصله گوش دادن به هیچ حرفیو
نداریم...
+بچه ها فقط لطفا درد و دل های خودمو کپی نکنین خیلی دوستون دارم خیلی